فریادهای خاموش

فریادهای خاموش

در حسرت دیدار دوباره ام..
فاش میگویم: «نفهمیدم به کجا آمده ام..»
و حال که میفهمم، دیگر مجالی نیست..
اینجا بیت الاحزان دل من است
و اینها فریادهای خاموش من هستند..
مبادا همسایه ها بفهمند دوباره هوس دیار عاشقی را کرده ام..
یادش بخیر ...
شاید ..
شاید دیگر فرصت دیدار نباشد ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

شام شهادت ..

چهار سال پیش در چنین شبی ...

شام شهادت حضرت زهرا (س)؛

نیمه های شب بود

آمده بودم کنار بقیع.

هنزفری و گوشی ام را آورده بودم به همراه و روبروی پنجره ها و صحن تاریک بقیع نشسته بودم و روضه شام غریبان را گوش میکردم.

کمی آن طرفتر مادری نشسته بود و مشغول نیایش

التماس دعا بهم گفت

برای بچه هایش ..

فضا تحت تدابیر شدید امنیتی بود

به گمانم بلندمان کردند از آنجا

دقیق خاطرم نیست

ولی آن شب از شب های دیگر شرطه های سعودی، بیشتر بودند

خیلی بیشتر

اصلا میخواستند هیچ کس نباشد..

اگر قبولمان کنند،‌ رفته بودیم تشییع جنازه

شنیده بودیم علی (ع) آن شب تنها است

و به جز سلمان و مقداد و اباذر دیگر هیچ ...

راستی امسال هیچ کس نیست

حتا همان چند زائر مادر مرده شیعه ایرانی هم دیگر پیدایشان نیست ..

و علی (ع) تنهای تنهاست ..



دانلود فایل صوتی - روضه شام غریبان